مسافران کربلا

شهدای پایگاه مقاومت بسیج سردار شهید قندی(پیرعلم-سیدجلال)شهرستان بابل

مسافران کربلا

شهدای پایگاه مقاومت بسیج سردار شهید قندی(پیرعلم-سیدجلال)شهرستان بابل

مسافران کربلا

کربلا را اهل کربلا می شناسند، آنانی که تا پای جان ایستادن پای ارزشها را در جبهه ها آنقدر تمرین کردند تا در امتحان الهی پذیرفته شدند. و جبهه و درسهایش همچنان جاری است...
باید مسافر کربلا شد و از میادن مین شیطان نفس عبور کرد تا به وادی مرام حسینی، به کربلا رسید...

شهید ابوالحسن قوچانیان

جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۵۷ ب.ظ

شهید ابوالحسن قوچانیان:

تاریخ ولادت: 1339/12/16

تاریخ شهادت: 1359/10/07

عملیات و محل شهادت: دیواندره

محل دفن: گلزارشهدای آرامگاه معتمدی بابل

فرازی از زندگی نامه شهید ابوالحسن قوچانیان:

ابوالحسن قوچانیان در سپیده دم مورخ 16/12/1339 در یک  خانواده مذهبی دیده به جهان گشود،او نخستین فرزند خانواده خود بود، در دوازدهمین روز تولدش زخم عمیقی بر بازوی راست طفل مشاهده شد بطوریکه تا سن چهار ماهگی قادر به پوشیدن لباس نبوده و مرتبا در پنیه پیچیده شده و نگهداری میشد و اطبا معالج نظر دادند که بازوی طفل باید قطع شود  ولی والدین  هرگز به چنین امری حاضر نشده با تلاش فراوان به درمان طفل پرداخته و به لطف خداوند درمان گردید و تا روز شهادت به هیچ گونه بیماری مبتلا نشده بود. ابوالحسن قوچانیان دوران  ابتدایی خود را در دبستان سعید العلما و دوران دبیرستان خود را در دبیرستان امام خمینی (شاهپور سابق) با تمام رسانیده در خرداد ماه سال 1358 با اخذ دیپلم و رشته طبیعی نائل گردیده ابوالحسن به امام امت خمینی کبیر همواره عشق می ورزید ودر گفتار و نوشته های خود او را حسین(ع) زمان می نامید، او را در ایام انقلاب با شرکت در راهپیمایی و سایر فعالیت های سیاسی در راه به ثمر رسیدن انقلاب تلاش فراوان می نمود، شهادت دوست همکلاسی او یحیی نژاد او را سخت متاثر و در ادامه راهش مصم تر می نمود بطوریکه در وصیت نامه خود سفارش نمود او را درآرامگاه معتمدی  در کنار دوست شهیدش یحیی نژاد به خاک بسپارند ولی بخاطر عدم امکان این وصیت وی عملی نشد ولی در آرامگاه معتمدی بابلکنار سایر شهدا جد پاکش به خاک سپرده شد، همچنین قبل از انقلاب که بفرمان امام سربازان از ارتش فرار می نمود وی برای چندمین لباس شخصی خود را در اختیار سربازان قرار داده تا بهتر بتواند از ارتش فرار نماید. ابوالحسن قوچانیان در آبان ماه 1358 خود را به حوزه نظام وظیفه بابل معرفی و به زیر پرچم اعزام گردید دوران تعلیماتی خود را در پادگان تربت حیدریه گذرانیده به پدگان قوچان انتقال یافت در دوران خدمت مقدس سربازی به فرمان امام خمینی در مورد نهضت سواد آموزی و تشکیل انجمن اسلامی و تاسیس کتابخانه مذهبی تلاش فراوان می نمود و در این رابطه چندین بار به مشهد مقدس مسافرت و با تمام با آیت اله شیرازی و آوردن نماینده از طرف آیت اله شیرازی به پادگان قوچان موفق به تاسیس انجمن اسلامی و بوجود آوردن کتابخانه اسلامی در پادگان گردید، از آنجاییکه برخی از افسران همچنان در رفتار طاغوتی خود باقی می باشند از رفتار اسلامی وی بر آشفته، در صدد ناراحتی وی بر آمدند و سرانجام او را به کردستان تبعید نمودند که در این جا ناگزیر گوشه ای از وصیت نامه شهید ابوالحسن قوچانیان درج می شود، دلم میخواهد در مزار من هیچ یک از طاغوتیان وستاره داران نباشند و مرا خوراک تبلیغاتی خویش قرار ندهند شهید قوچانیان در حالی که در ارتفاعات دیواندره از دکل مخابراتی که مورد استفاده مردم میباشد پاسداری می نموده در شب دوم دی ماه 1359 از سوی کور دلانی که به حمایت از صدام کافر برخواسته بودند مورد تهاجم قرار گرفت کوردلانی که کشتار عزیز برادران کرد مسلمان عراق را  قبل از انعقاد قرار داد 1975 الجزایر و بعد از پیمان قرار داد را به دست صدام وصدامیان مزدور را نادیده گرفته بودند قرار گرفته بعد از سه ساعت نبرد دلیرانه و مقاومت حماسه آفرین در مقابل گروه بی شمار دشمن از دکل مخابرات تا اعظام نیروی کمکی حراست نموده و سرانجام با خون گرم و پاک خود زمین پر از  برف را رنگین نموده به سایر شهدای اسلام پیوست.




وصیت نامه شهید ابوالحسن قوچانیان:

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله وانا الیه راجعون.                                                

بنام خدا که بازگشت همه بسوی اوست.

این منزله گفتاری است از سربازی که در صورت شهادت برای آرمانهای خویش. من هیچگاه نتوانستم لب از حق گفتن فرو بندم، پس  مسئول مرگ من سر سپردگان به طاغوت هستند،افرادی که مرا بخاطر زبان و عمل بدست گلوله های خصم سپردند، اما چه باک که در راه آرمانم به شهادت میرسم و دلم میخواهد در مزار من هیچ یک از طاغوتیان و ستاره داران نباشند و مرا خوراک تبلیغاتی خویش قرار ندهند و من چیزی برای بخشیدن ندارم که ببخشم اگر چیزی در این دنیای فانی دارم که من بخاطر نمی آورم بدست پر توان کاوه میسپارم که در راه اسلام به کار برد، مادر جان میدانم که فقدان من برای تو ضرب سختی خواهد بود اما یک زن باید از ابرلوک خویش یعنی زینب پیروی کند پس مادر جان بسیار مقاوم باش جسم پسر تو مانند دیگر فرزندان رشید اسلام در خون  خویش آغشته  و روحش برای کامل بیشتر بسوی محمود و حسین و ابوذر به معراج حق به پرواز در خواهد آمد مادر جان خواهی بخشید که نتوانستم با عمق بیشترو با درک صحیح تر از اسلام وظایف خویش را در خدمت به خلق که تو هم جزیی از آن هستی  ادا نمایم . کاوه جان چیزی برای پند و اندرز ندارم زیرا در حال حاضر خودم  بیشتر به آن محتاج هستم فقط چند نکته را ضروری میبینم ، هر کجا حق دیدی خواه در هر کس باشد بپذیر ، سعی کن خوب گرایی تو را از درک واقعیت ها دور نسازد و نقطه کوری نباشی چون یک بعد فکر کردن برای یک مو حد سمی مهلک است وبخوان و بخوان تا در دنیای تاریک در جهل نباشی ، کتاب ها را به یکی از مساجد و یا جهاد سازندگی هدیه کن. شهادت نه یک باختن است وبلکه یک انتخاب است و میان بری برای صعود به قله رفیع انسانیت، همگی در راه رسیدن به جامعه ی عدل علی میرویم.

والسلام...


  • سید تائب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی